پاییز اومد با رنگ و بویی عجیب

ساخت وبلاگ

تابستان امسال پرکارترین و شلوغ ترین تابستان تمام عمرم بود به قدرت خودم آفرین گفتم و همه از اینهمه صبوری انگشت به دهان.۳ اثاث کشی رو همزمان انجام دادم.خونه ام.ویلا.خونه اقوام که تماما به من سپرده شده بود و خدای عالم میدونه چه کار سخت و پر زحمتی رو به سرانجام رسوندم. در این حین کارهای اداری و قانونی انتقال سند هم بود که هنوز کامل نشده.پاییز اومده و کمتر از ۲۰ روز مونده به زایمان وحشت عجیبی همه وجودم رو فرا گرفته احساسات متناقضی دارم نمیدونم چرا حالم اینجوریه. میترسم. کارهای خونه هنوزم تموم نشده و بدو بدو دارم کارها رو انجام میدم یعنی این دخترم چه شکلی میشه یعنی مثل خواهرش آروم هست؟

برام دعا کنین من ۹ ماه تمااااام بار مسئولیتهای زندگی رو کاملا به تنهایی به دوش کشیدم حتی وقتی علنا عنوان کردم من به محبت نیاز دارم بهم بی توجهی شد دلم خیلی پره در عین حال خیلی صبوری میکنم مطمعنم ذره ای محبت از من به دلش نیست نمیدونم چرا اینجوری شد روال زندگیم. اما مطمعنم هیچی مثل قبل نیست. شاید قبلا هم همین بود اما کلامی درمانگر بود که اون هم تمام شد

وقتی برگردم دخترم کنارمه. میشه برامون دعا کنین ما دوتا تیم خوبی میشیم صبور و محکم❤️

پاييز ديگر...
ما را در سایت پاييز ديگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dey0mahi بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 14:17